وفا

تراوشات ذهنی

وفا

تراوشات ذهنی

تنهایی مفرط

جمعه, ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۰۱ ب.ظ

تنهایی،قهوه تلخی نیست که آن را بنوشی و تلخیش پس از چند ثانیه از یادت رود

مهمان ناخوانده نیست که تو را برای مدت کوتاهی به وجد آورد

تنهایی آرام آرام میاید و آرام آرام هم میرود..شاید هم نرود چه کسی میداند؟

تنهایی در وجودت رخنه میکند و نیمی از تو میشود...

نیمی شیرین که گاهی شیرینیش زیر دلت را میزند و نمیتوانی آن را تحمل کنی...تحمل کردنش دشوار میشود...آنقدری دشوار که روزها مینشینی کنار خودت برای خودت کتاب میخوانی و اشک میریزی...به موسیقی گوش میدهی و اشک میریزی...

اشک میریزی و تا به خودت میایی میبینی چیزی از تو باقی نمانده جز یک قطره اشک خشک شده روی گونه هایت...قطره ای که پژمرده است..

به دنبال درمان میگردی اما درمانی برای درد تو نیست...تنهایی تا جایی پیش میرود که خود را گم میکنی فرقی نمیکند کجا...

روی جدول های خیابان های تهِ شهر یا صندلی های خالی مترو ولیعصر،درمقابل تیاتر شهر،گوشه اطاق تاریک خانه ات یا حتی لابه لای صفحات کتاب خیس شدهِ اشک هایت....

تو گم شده ای و کسی گم شده ای ندارد که به دنبالش رود...این جاست که تنهایی عمیق میشود ...و این سوراخ گود تر میشود...

گود که شد خودت هم در آن غرق میشوی...

سرانجامِ زندگی ات آن جاست که در سوراخ تنهایی خودت غرق میشوی و غریق نجاتی نیست...!

 




  • ۹۶/۰۴/۳۰
  • آسمان نما

نظرات (۳)

چه قدرِ خوب بود... 💜
پاسخ:
ممنونم..
  • محمد جواد شهباز نسب
  • چرا غریق نجات هست.
    این جمله است.
    احمق باش شاد باش
    تنهایی
    واژه ی دوست داشتنی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی